بر اساس نظرخواهیهای و نظرسنجیهای مختلفی که از مدرّسین و دستاندرکاران عرصه آموزش و پرورش فلسفه و منطق به عمل آوردهایم و نیز با توجّه به تجربه بیش از ۲۵ سال تدریس در دروس فلسفه و منطق، چالشهای مربوط به آموزش دروس فلسفه و منطق را به قرار زیر میتوان تقریر کرد:
چالشهای کلّی
۱- عمقِ محتوا و بالا بودن سطح ادراک فلسفی
بدون شک، فلسفه در ساحت تعلیم و تعلّم نیز مانند ساحت تفکّر، کمابیش به سطحی بالاتر از سطح ذهنی مردم عادی تعلّق دارد و یک سیر عمودی دارد. هیچ انسان چندان بیگانه از فلسفه نیست که نتواند فضای فلسفی را لحظاتی تجربه کند و بیازماید. هر جا و هر زمان پرسش فلسفی مطرح شود، درنگ و تأمّل فلسفی رخ خواهد نمود. امّا چون دانش آموز سال دهم در ابتدای بلوغ فکری است، طبعاً در وادیِ فلسفه، نوسفر است. این مسافر به تازگی به عالَم تفکّر انسانی گام نهاده، لذا راهروی و راهبریِ این نوسفر، مشکلات خاصّ خود را دارد.
۲- سابقه نداشتن دروس فلسفه و منطق در مقاطع و پایههای پیشین
شاید هیچ درسی در سیر علمیِ دانش آموز ایرانی، اینقدر بیسابقه نیست. دانش آموز تا این سنّ و سال دانشهایی را آموخته و در مواردِ بسیاری اندیشیده ولی شاید هرگز در خودِ دانش و اندیشه، نیاندیشیده است. او بیش از یک دهه در عالم انسانی و در میان انسانها زیسته ولی شاید درباره بودن و زیستن درنگی درخور و جدّی نداشته است. دروس و حتّی اندیشهورزیهای او تاکنون اغلب در ساحت فطرت اوّل اتّفاق افتاده است.
۳- سیّال بودن مباحث
مباحث و موضوعات علوم انسانی به طور کلیّ و مباحث و موضوعات فلسفی بالخصوص، سیّال و مهارناپذیر است. بلوغ ابعادیِ پایین دانش آموز به او اجازه نمیدهد این وضعیّت نامتعیّن را تحملّ کند. در این سنّ و سال که به مناسبتِ بلوغ فکری، موجی از شکّاکیّت در ذهن دانش آموز به راه افتاده، وضعیّت مهآلود فضای فلسفیِ کلاس نیز مشکلی دیگر است.
۴- پایین بودن میانگین نتایج در اکثر سالها
نگاهی به آمار نتایج کشوری و استانها نشان میدهد که به ویژه در سالهای اخیر، شاید هرگز نتایج نهایی فلسفه و منطق وضعیّت رضایتبخشی نداشته و فلسفه و منطق در کنار برخی دروس دیگر، جزو دروس لازم التّوجّه بوده است.
این نیز از آمار درصد قبولی هر سال به خوبی نمایان است. بنا به بررسیهای اجمالی ما، نتایج بد آزمون نهایی فلسفه ۲ در سالهای اخیر در برخی استانها، عبارت بوده از:
۱- غیرتخصّصی بودن برخی از مدرّسین این درس.
۲- دورههای ضمن خدمت برگزار نمیشود یا کم برگزار میشود یا به صورتی برگزار میشود که مفید نیست.
۳- محتوای کتاب درسی مغلق است و با ذهن و زبان دانشآموز تناسب ندارد.
۴- مدرّسین این درس از روش تمثیلی و ایجاد انگیزه و … برای جذّاب کردن و تفهیم مطلب استفاده نمیکنند.
۵- زمان کمی برای این درس اختصاص داده شده است.
۶- حجم کتاب زباد است و با زمان اختصاص داده شده با این درس تناسب ندارد.
۷- فعالیّتهای داخل کتاب دشوار بود و دانش آموز را دلزده میکرد.
۸- امتحان این درس برای اوّلین بار به صورت نهایی برگزار میشد.
۹- دانشآموزان انسانی نوعاً برای درک و فهم کتاب ضعیف هستند.
۱۰- نمونه سؤال سابقه نداشت.
۱۱- تصحیح اوراق اغلب سختگیرانه است. مخصوصاً مصحّحین غیرمتخصّص عیناً مطابق ریزبارم تصحیح میکردند و انعطاف نداشتند.
۱۲- دانشآموزان نمیدانند چگونه کتاب را مطالعه کنند.
۵- دیررس بودن بلوغ فلسفی که موجب میشود درک فلسفی مشروط به گذشت زمان باشد.
بلوغ فلسفی دیررس است. تجربه نشان داده که کسی پس از چند دهه تحقیق و مطالعه در مباحث فلسفی، دریافته که اشتباهات فاحشی در درک و فهم برخی مفاهیم و مسائل فلسفی داشته است. هشیارانِ اهل فلسفه میدانند که در طریقت فلسفی نباید هرگز احساس امنیّت داشته باشند و پیوسته باید مهیّای دریافتِ خودآگاهی تلخ فلسفی باشند.
چالشهای مربوط به مدرّس
۱- عدم پویایی علمی اکثر مدرّسین
صرف نظر از علل و عواملی که باعث عدم پویایی علمی اکثر مدرّسین اکثر رشتههای علمی در آموزش و پرورش، این واقعیّت تلخ را نمیتوان انکار کرد. ممکن است اشکال از ساختار باشد، یا از شیوه استخدام معلّم یا ضعف مراکز تربیت معلّم و … به هر حال نوعی رخوت علمی در فضای معلّمین و مدرّسین دروس انسانی احساس میشود.
۲- دو یا چند گروهی بودن مدرّسان که باعث میشود فعالیّتشان در گروه فلسفه کُند باشد.
معلّمی که بیش از ۲۴ ساعت در هفته درس داشته باشد، و برخی دروس تدریسیِ او دین و زندگی، ادبیّات عرب و … و برخی دروس تدریسی او فلسفه و منطق باشد، به هر حال برای او دشوار خواهد بود که حقوقِ تخصّصی آموزشی و پرورشیِ این همه درس را که هر یک مقتضا و فضای خاصّ خود را دارد، ادا نماید.
۳- ضعف در روش تدریس مناسب فلسفه و منطق
حساب علّامگی همواره از حساب معلّمی جدا بوده و وضعیّت مطلوب که نادرالوجود بوده، زمانی پیش آمده که این هر دو در وجودِ یک انسان جمع شده باشند. به ضرس قاطع میتوان گفت، در اکثر موارد، مشکل ما مربوط به کاستیهای مربوط به ارتباط و روشها و فنون تدریس و ارزشیابیِ بایسته و مناسبِ دروس فلسفه و منطق است.
۴- وقوف نداشتن بر جایگاه و هویّت دروس فلسفه و منطق
هیچ یک از طرفهای قضیّه آموزش و پرورشِ فلسفه و منطق، هنوز در سطح مناسبی اقناع نشدهاند که فلسفه و منطق، دروسی ویژه هستند و ویژگیهایی بسیار متفاوت از دیگر دروس علوم انسانی دارند. اغلب مردم، دانشآموزان، مدرّسین غیرمتخصّص این دروس و والدین اعتقاد دارند که این دروس، دروسی حفضیاتی مانند دیگر دروساند و تمایزی با بقیّه ندارند. اگر هم کسانی اجمالاً متوجّه ویژگیهای این دروس باشند، عملاً برخلاف اقتضای آن عمل میکنند. اگر چه این وضعیّت به نحو محسوسی در حال دگرگونی است.
چالشهای مربوط به دانشآموزان
برخی چالشهای موجود در این عرصه، عبارتاند از:
۱- نمیدانند کتب فلسفه و منطق را چگونه مطالعه کنند.
۲- پایین بودن سطح نمرات
۳- تنبلی فکری و کثرت اطّلاعات نسل امروز، زمینه تمرکز و عمق فکری لازم برای دروس فلسفه و منطق را از دانشآموز گرفته است.
۴- سطحی بار آمدن نسل جدید با توجّه به این که بیشتر در اختیار و تحت تربیت فضای مجازی و اینترنت بوده و با انباشت اطّلاعات مواجهاند در حالی که بلد نیستند داد و ستد ذهنی و فکری خود را مدیریّتِ فعّال کنند.
آموزش و پرورش کشور در تمامیّت خود به سمت روش فعّال تدریس در حال پیشروی است و این کار در زمینه متون درسی اغلب اتّفاق افتاده است که در مورد تدریس هم باید دیر یا زود اتّفاق بیفتد. امّا برخی دروس مانند دروس فلسفه و منطق نسبت خاصّی با فعالیّت فکری آن همه در سطحی عمیقتر دارد. فضای کلاس فلسفه و منطق باید فضای آزمایش فکری تمام عیار باشد و از حال یادگیری و یاددهی طوطیوار و انفعالی و سطحی خارج شود. اگر دانش نتوان دانش آموز را در طرح پرسش فلسفی و فلسفیدن مستقیم وارد کرد، نمیتوان مفاهیم و مباحث ژرف فلسفی را با او به اشتراک گذاشت. طبیعت اوّلیّه هر انسانی مایل به این است که معلومات و اندیشههای آماده را در مغز او بریزند و نه این که خود تولید معلومات و اندیشه کند. این تمایل طبیعی، با توجّه به صعوبت تعلیم و تعلّم و تفهیم و تفاهم فلسفی، مضاعف است.
چالشهای مربوط به کتب درسی
۱- تغییر اساسی کتب درسی
در چند سال اخیر تحوّل میمونی که متون درسی اتفّاف افتاده، عبارت است از تغییر کتب درسی که انصافاً این تغییر و تحوّل در مسیر شایسته و بایستهای افتاده است. امّا با وجود این که این خود یک فرصت است از آنجایی که در ذهن و زبانِ مدرّس فلسفه و منطق تحوّل لازم صورت نگرفته، چالش برانگیز است. هنوز بخش قابل توجّهی از مدرّسین از این تغییر استقبال نمیکنند، چرا که مستلزم تحوّل و تلاش ویژه در مدرّس است.
۲- عدم تثبیت کتب درسی
به طور طبیعی وقتی تغییر در کتب درسی رخ میدهد، چند سال طول میکشد، تا ثبات و آرامش به عرصه باز گردد. خودِ این نیز بالطّبع یک چالش است، به ویژه برای مدرّسین غیرمتخصّص که مبتلابه این دروس است.
۳- ابهامات و عدم انسجام محتوایی که امید است به تدریج با صیقل دادن و ویرایش کتب درسی، بیش از پیش رفع گردد.
پیشنهادهایی برای کاهش مشکلات و تخفیف چالشها
درک و مشاهده مشکلاتِ محسوس چندان هنر نیست. هنر این است که انسان بتواند وضع موجود را تعلیل و تحلیل کند و برای وضع موعود نیز راه حلهای عملی ارائه نماید. در این راستا پس از توصیف و تبیین چالشلشها، اینک باید به راه حلهای ممکن و ابعاد و سطوح مختلف پراخت. امّا نظر به این که در این مجال اندک نمیتوان به بحث تفصیلی در این مورد پرداخت، به ناچار به قدر میسور، به فهرست کردن پیشنهادهای کلّی اکتفا میشود:
- برنامهریزی برای تحقیقات مفصّل تخصّصی و معتبر در مورد مشکلات و چالشها خرد و کلانِ رشته فلسفه و منطق در آموزش و پرورش در مراکز آموزشی و پژوهشی کشور و ترتیب اثر دادن به نتایج تحقیقات و نظرات کارشناسان خبره در چهارچوب اسناد بالادستی
- القاء و ترویج روش فعّال مخصوص دروس فلسفه و منطق، به ویژه روش سقراطی(دیالکتیک سقراطی/ پرسش و پاسخ)
- درس تفکّر و سواد رسانهای تا حدودی توانسته برای دانش آموز سابقه آموزشی جهت آمادگی برای دروس فلسفه و منطق درست کند ولی اگر آموزش فلسفه برای کودکان در کشور راه بیفتد، این سابقه به قدر لازم درست خواهد شد.
- تبیین و جاانداختنِ تفاوت عالَم انسانی با عالَم طبیعت، میتواند زمینه سازی کند برای درک و تحمّل وضعیَت عدم تعیّن و سیّالیّت مباحث علوم انسانی و به ویژه مباحث فلسفی.
- در مورد روش مطالعه کتاب دانشآموزان را راهنمایی کنند.
- دیررس بودن بلوغ فلسفی به علّت عمودی و عمیق بودنِ ادراک فلسفی، برای دانش آموز تبیین شود تا دانش آموز گرفتار قیاس مع الفارق این دروس با دروس دیگر نشود.
- گزینش و تربیت معلّم ویژه دین و زندگی و فلسفه و منطق که مستلزم تغییرات در موادّ درسی دانشجویان دانشگاه فرهنگیان(از جهت علمی و مهارتی) در این رشتههاست. همه میدانند که به دلایل متعدّد نمیتوان نیروی مدرّس این دو گروه را از هم جدا کرد، پس باید به حلّ مشکل نیروی انسانی را در دانشگاه فرهنگیان پیگیری کرد.
- در ساختار گروه آموزشی فلسفه و منطق نیز باید تغییراتی را تدارک دید تا دوگروهی بودنِ مدرّس فلسفه و منطق مشکلی در پی نداشته باشد.
- افزایش نظارت علمی بر مدرّس دروس فلسفه و منطق مطابق روشها و ساز و کارهای علمی و کارشناسی شده، پویایی علمی مدرّسان این رشته را در پی خواهد داشت.
- تسریع و تکمیل هر چه سریعتر تغییرات کتب درسی در سایه ارتباط با میدان تدریس کتب مربوطه.